گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد دوازدهم
سوره پنجاه و دوم (و الطّور) ...



ص : 291
اشاره
سوره و الطّور: این سوره مبارکه مکی است.
عدد آیات: چهل و نه آیه به عدد کوفی و شامی، و چهل و هفت به عدد حجازي.
عدد کلمات: سیصد و دوازده.
عدد حروف: هزار و پانصد کلمه.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- ابن بابویه رحمه الله از حضرت صادق علیه السّلام: من قرء سورة الطّور جمع اللّه له خیر الدّنیا و الاخرة:
.«1» هر که قرائت کند سوره طور را، جمع فرماید خداي تعالی براي او خیر دنیا و آخرت را
البته این اثر منوط به تقوي و پرهیزکاري است که تأمل در مضامین این سوره نموده به لوازمات تلاوت آن عمل بنماید.
چون حق تعالی ختم سوره و الذاریات به وعید فرمود، افتتاح این سوره بتحقق وعید فرماید که:
__________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال (چ بیروت 1403 ق) ص 145 )
ص: 292
[سوره الطور ( 52 ): آیه 1] ... ص : 292
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( وَ الطُّورِ ( 1
صفحه 192 از 314
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ الطُّورِ: سوگند به طور سینا که کوه زبیر است به مدین در ارض مقدسه که حضرت موسی علیه السّلام
- بالاي آن با حق تعالی تکلم نمود و کلام الهی را شنید. و تخصیص این کوه به جهت برکت و کثرت منفعت است در آن. 2
مراد مطلق کوه است که اوتاد زمین و منافعاند. 3- نزد ابن عباس کوهی است روینده نباتات است. 4- مراد دو کوهاند یکی تینا به
جهت کثرت تین در آن، و دیگر زیتا به جهت بسیاري زیتون در آن. 5- نزد بعضی اسم عربی مشتق از طار یعنی سوگند به آنچه
طیران نماید از اوج ایجاد به حضیض مواد، یا از عالم غیب به عالم شهادت.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 2] ... ص : 292
( وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ ( 2
وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ: و سوگند به کتاب نوشته شده.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 3] ... ص : 292
( فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ ( 3
فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ: در صحیفه گشوده شده به وقت خواندن. مراد قرآن مجید است.
جلدي است که نوشته شده باشد در آن و در این مقام استعاره باشد براي « رق » بیان: سطر عبارت است از ترتیب حروف مکتوبه، و
هر چه در آن چیزي نوشته شود. و تخصیص آن به ذکر، به جهت آنست که چیزي است که نیکوترین چیزي است که مکتوب باشد
- در آن زیرا آن موجب نیکوئی مکتوب است. 2
مراد لوح محفوظ است که از زمرد سبز و علوم مکنونه در آن مکتوب است.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 4] ... ص : 292
( وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ( 4
-3
ص: 294
وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ: و سوگند به خانه آبادان، یعنی کعبه معظمه شرفها اللّه.
و معموریت آن به کثرت زیارت حاجیان و خدمه و مجاوران است و آن اول خانهاي است که در زمین بنا شده براي عبادت بندگان.
یا مراد ضراح است (به معنی مقابله) که مقابل حقیقی خانه کعبه واقع شده در آسمان چهارم، و عمارت به جهت کثرت طواف
ملائکه باشد. از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:
«1» . و داخل میشوند آن را هر روز هفتاد هزار ملک، پس برنمیگردند به آن هرگز
[سوره الطور ( 52 ): آیه 5] ... ص : 294
( وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ( 5
وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ: و قسم به سقف بلند برافراشته، یعنی آسمان که مجمع انوار حکمت و مخزن اسرار فطرت است. 2- مراد آسمان
دنیا که به منزله سقف زمین است. 3- نزد ابن عباس مراد عرش الهی است که جامع عجائب و غرائب است.
صفحه 193 از 314
[سوره الطور ( 52 ): آیه 6] ... ص : 294
( وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ( 6
وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ: و سوگند به دریاي پر شده یا به جهنم که به جهت پري آتش در آن افروخته و تابیده شده. سعید بن جبیر نقل
نموده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام از یهودي پرسید که در کتاب شما جهنم در چه موضع است؟ گفت: در دریا، فرمود:
«2» .( نمیبینم او را مگر راستگو در این قول، چنانچه خدا فرموده (و البحر المسجور
__________________________________________________
. 1) نور الثقلین، ج 5، ص 136 ، ح 8 )
. 2) منهج الصادقین ج 9 ص 54 )
ص: 295
[سوره الطور ( 52 ): آیه 7] ... ص : 295
( إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ ( 7
حق تعالی به پنج امر عظیم عجیب براي مسجل و محقق نمودن مطلب قسم یاد فرموده که:
إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ: بدرستی که عذاب پروردگار تو هر آینه واقع شونده است.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 8] ... ص : 295
( ما لَهُ مِنْ دافِعٍ ( 8
ما لَهُ مِنْ دافِعٍ: نیست براي آن عذاب هیچ دفع کنندهاي، یعنی البته واقع خواهد شد. وجه دلالت اموري که مورد قسم است بر وقوع
عذاب، آنست که این امور دالند بر کمال قدرت و حکمت و صدق اخبار او سبحانه و ضبط اعمال بندگان براي مجازات.
عبرت: جبیر بن مطعم گوید: به مدینه رفتم تا سخنی در باب اسراي بدر خدمت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله برسانم. پس به
مسجد رفتم، حضرت در نماز صبح ایستاده بود، سوره و الطور قرائت نمود، چون به آیه رسید: (إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ) نزدیک بود
که از غایت خوف دلم شکافته شود، پس فورا اسلام اختیار کردم از ترس آنکه مبادا عذاب بر من نازل شود و بر صفت کفر بمیرم
.«1»
[سوره الطور ( 52 ): آیه 9] ... ص : 295
( یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً ( 9
بعد از آن زمان ورود عذاب را فرماید:
یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً: واقع شود عذاب روزي که مضطرب شود آسمان
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح رازي ج 10 ص 314 )
ص: 296
مضطرب شدنی، یعنی متزلزل شود در آمدن و رفتن و آنگاه شکافته شود، یا آسمان به گرد خود موج زند و بگردد مانند کشتی بر
صفحه 194 از 314
روي آب که به گرد خود آید.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 10 ] ... ص : 296
( وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً ( 10
وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً: و روان شود کوهها رفتنی، یعنی کوهها از اماکن خود که روي زمین است زایل و مانند ذرات بر هوا پراکنده
شوند. و این در وقت نفخه دوم باشد که فناي عالم است.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 11 ] ... ص : 296
( فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 11
و چون این زمان واقع شود:
فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ: پس واي در آن روز، لِلْمُکَذِّبِینَ: براي کسانی که تکذیب کنندهاند که سخن خدا و پیغمبر را به دروغ پنداشتند.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 12 ] ... ص : 296
( الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ( 12
بعد بیان مکذبین را فرماید:
الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ: آنانکه ایشان در داخل شدن به اقوال باطله که آن استهزاء به قرآن و تکذیب پیغمبر آخر الزمان صلّی اللّه علیه
و آله و انکار بعث در آخرت و جزاي اعمال بندگان، یَلْعَبُونَ: بازي میکنند و استهزاء نمایند، یعنی آن را بازیچه تصور کنند و وقعی
بر آن ننهند. غالب استعمال خوض در امور باطله و اقاویل باطله است و لذا نزد اطلاق منصرف به آن شود.
ص: 297
[سوره الطور ( 52 ): آیه 13 ] ... ص : 297
( یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلی نارِ جَهَنَّمَ دَ  عا ( 13
یَوْمَ یُدَعُّونَ: عذاب واقع شود بر کفار در روزي که دفع کرده شوند کفار و معاندان به عنف، یعنی بیفکنند ایشان را از روي قهر و
اجبار، إِلی نارِ جَهَنَّمَ دَ  عا: بسوي آتش جهنم دفع کردنی و افکندنی به عنف و قهر. نزد بعضی مراد از (دع) آنست که خازنان جهنم
دستهاي کفار بر گردنهاي ایشان بندند و موهاي آنها بر پشت پاي آنان بسته پس به روي افکنده به جهنم اندازند، و نزد این حال به
آنها گویند:
[سوره الطور ( 52 ): آیه 14 ] ... ص : 297
( هذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ ( 14
هذِهِ النَّارُ الَّتِی: این آن آتش آنچنانی است که، کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ:
بودید به آن در دنیا تکذیب میکردید و باور نمیداشتید، هر چند پیغمبر بر صدق قول خود معجزات مینمود شما قبول نمیکردید
و میگفتید او ساحر و هرچه گوید سحر است نه وحی.
صفحه 195 از 314
[سوره الطور ( 52 ): آیه 15 ] ... ص : 297
( أَ فَسِحْرٌ هذا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ ( 15
أَ فَسِحْرٌ هذا: آیا پس سحر است اینکه میبینید از انواع عذاب جهنم، یعنی چنانچه وحی الهی را سحر میپنداشتید این آتش و عذاب
را هم سحر میپندارید. أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِ رُونَ: یا شما نمیبینید این عذاب را و کور هستید از مشاهده آن همچنانکه در دنیا کور بودید
از دیدن آنچه دلالت بر وقوع این عذاب میکرد. این قول از روي سرزنش و توبیخ است. یا آنکه مسدود شده چشمهاي شما از
یعنی چشم ما را مسحور ساختهاند و « سکرت ابصارنا » دیدن این عذاب چنانچه در دنیا نزد مشاهده معجزات و آیات میگفتید
نمیبینیم آنچه به ما ص: 298
مینمائی از آیات ظاهره و معجزات باهره.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 16 ] ... ص : 298
( اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 16
بعد از سرزنش و توبیخ، ایشان را گویند:
اصْلَوْها: درآیید و بچسبید آتش جهنم را، فَاصْبِرُوا: پس صبر کنید در عذاب آتش، أَوْ لا تَصْبِرُوا: یا صبر نکنید و جزع ننمائید، سَواءٌ
عَلَیْکُمْ: یکسان است بر شما صبر و عدم صبر، یعنی بر هر وجه که میخواهید از صبر و عدم صبر، و در جهنم داخل، و به عذاب آن
گرفتار که هیچ چاره و مفري نیست که شما را از آن بازدارد، پس نه قوت پرهیز دارید نه راه گریز و همیشه معذب خواهید بود در
آن.
بعد از آن در بیان استحقاق عذاب فرماید: إِنَّما تُجْزَوْنَ: جز این نیست که جزا داده میشوید، ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: به آنچه بودید که
عمل میکردید در دنیا از استهزاء و انکار و تکذیب و غیر آن. خلاصه کلام آنکه مزیت صبر بر جزع، نفع هر آینه در عاقبت است
که آن مجازات صابران باشد بر صبر به جزاي خیر، و چون صبر بر عذاب جهنم عین جزا و هیچ عاقبتی و نفعی بر آن مترتب نیست
پس آن را مزیتی بر جزع نباشد.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 17 ] ... ص : 298
( إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ ( 17
بعد از ذکر حالات جهنمیان احوال متقیان را بیان فرماید:
إِنَّ الْمُتَّقِینَ: بدرستی که پرهیزکاران از کفر و شرك و عصیان، فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ: در بوستانها باشند و چه بوستانها و در نعمتها و چه
نعمتها و بوستانهائی که در نضارت و کرامت به مرتبه کمال فوق کمال که وصف آن در عقول بشر نگنجد.
ص: 299
[سوره الطور ( 52 ): آیه 18 ] ... ص : 299
( فاکِهِینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ ( 18
فاکِهِینَ: در حالتی که لذت برندگان و خوشحالان باشند، بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ:
به آنچه عطا فرموده ایشان را پروردگارشان از نعم بیپایان، وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ: و نگاه داشت ایشان را پروردگارشان، عَذابَ الْجَحِیمِ: از
صفحه 196 از 314
عذاب جهنم، یعنی اینکه در آن روز بهشتیان فرحان و شادان باشند به سبب عطاي حق سبحانه باشد از انواع نعم و نگاه داشتن ایشان
از عذاب جهنم، یا متقیان در بهشت باشند در حالتی که نگاهداشته باشد خدا ایشان را از عذاب جهنم.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 19 ] ... ص : 299
( کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 19
چون متقیان در بهشت باشند در حالتی که آنها را گویند:
کُلُوا وَ اشْرَبُوا: بخورید از اطعمه بهشت و بیاشامید از مشروبات آن خوردنی و آشامیدنی، هَنِیئاً: گوارنده بدون تخمه و گرفتگی و
ناتمامی بلکه به نحو اتم و اکمل و الذ. زید بن ارقم روایت نموده که مردي از اهل کتاب خدمت حضرت پیغمبري صلّی اللّه علیه و
آله آمد گفت: یا ابا القاسم دعوي میکنی که اهل بهشت در بهشت میخورند و میآشامند؟ حضرت فرمود: به حق آنکسی که
نفس من به ید قدرت او است که هر مردي از اهل بهشت قوّت صد مرد داشته باشد که به میل تمام بخوردن و آشامیدن و غیره
اقدام نماید، و بعد از خوردن و آشامیدن عرقی از او حاصل شود که خوشبوتر از بوي مشک باشد و تحلیل آنچه خورده به این
« طریق باشد
. پس حق تعالی فرماید این پاداش، بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ:
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین ج 9 ص 57 )
ص: 300
به سبب آنچه بودید که در دنیا بجا میآوردید از طاعات و عبادات از اعمال حسنه و گفتار مرضیه.
تنبیه: آیات شریفه آگاهی است به آنکه اعطاي بهشتی و نجات از عذاب جهنم منوط به دو چیز است: 1- تقواي از کفر و شرك و
.« ان المتقین فی جنات و نعیم » معاصی و مناهی چنانچه صدر آیه اول تحقق آن را اعلام فرموده
بنابراین فوز به ثواب و نجات از عذاب، ملازم .« بما کنتم تعملون » -2 ایمان و اعمال صالحه، چنانچه آخر آیه به آن اشاره فرموده که
است به اجتناب از محرمات و عمل به طاعات که منشأ خوف و رجا باشد و بدون آن آرزو و خواهش نفسانی است، چنانچه در
کافی- علی بن محمد روایت نموده که خدمت حضرت صادق عرض کردم:
ان قوما من موالیک یلمون بالمعاصی و یقولون نرجوا فقال کذبوا لیسوا لنا بموال اولئک قوم ترجحت بهم الامانی من رجا شیئا عمل
بدرستی که گروهی از دوستان شما مباشرت کنند به گناهان و میگویند ما امیدواریم. «1» : له و من خاف من شیء هرب منه
حضرت فرمود: دروغ گویند، نیستند دوستان ما، آن جماعت کسانیند آرزوها آنها را به امید انداخته، زیرا کسی که امید چیزي
داشته باشد عمل نماید براي آن و کسی که بترسد از چیزي فرار نماید از آن- اشاره به آن که این جماعت اگر امید ثواب و نعم
بهشتی را دارند، باید به موجبات آن که عمل طاعات و عبادت باشد اقدام نمایند، و اگر از عقاب و عذاب جهنم بترسند باید از
معاصی که سبب آنست اجتناب کنند.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 20 ] ... ص : 300
( مُتَّکِئِینَ عَلی سُرُرٍ مَصْفُوفَۀٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ ( 20
__________________________________________________
. 1) اصول الکافی ج 2 باب الخوف و الرجا حدیث 6 ص 56 )
صفحه 197 از 314
ص: 301
مُتَّکِئِینَ عَلی سُرُرٍ مَصْفُوفَۀٍ: در حالتی که تکیه کنندگان در بهشت بر تختهاي به زر بافته بهم پیوسته و در برابر یکدیگر نهاده.
پس از خطاب، التفات به غیبت نموده فرماید: وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ:
و تزویج گردانیدیم ایشان را به زنان سفید اندام گشاده چشم یا زنانی که سفیدي چشم آنها در نهایت سفیدي و سیاهی آن در
نهایت سیاهی.
کفایۀ الموحدین- جلد 4 در ذیل حدیثی از حضرت صادق علیه السّلام راوي عرض کرد: حور العین از چه خلق شدهاند؟ فرمود: از
خاك بهشت نورانیه که دیده میشود بدن آنها از وراء هفتاد حله، و دیده میشود مغز ساق ایشان از هفتاد حله، و کبد حور العین
آئینه مؤمن خواهد بود. راوي عرض کرد:
سخن گویند به اهل بهشت؟ فرمود: بلی سخنانی گویند که نشنیده باشند خلایق شیرینتر از کلام ایشان. عرض کرد: چه میگویند؟
فرمود: گویند به اصوات و نغمات دلربا: مائیم خالدات در بهشت که هرگز مرگ براي ما نباشد، و مقیمات که هرگز انتقال نکنیم، و
راضیات که هرگز به سخط درنیائیم، خوشا حال کسی که خلق شده براي ما و خلق شدیم ما براي او، و مائیم کسانی که اگر ما را
معلق نمایند در میان آسمان و زمین هر آینه خاموش نماید نور ما آفتاب و ماه را و هر آینه میپوشاند چشمها را که طاقت دیدن ما
.«1» ندارد
[سوره الطور ( 52 ): آیه 21 ] ... ص : 301
( وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ ( 21
یعنی « معطوف بما قبل چه تزویج تقرین و همنشینی است » : وَ الَّذِینَ آمَنُوا
__________________________________________________
[...] . 1) کفایۀ الموحدین ج 4 (فصل 18 مقاله 5 نوع 6) ص 387 )
ص: 302
قرین و همنشین سازیم ایشان را به حور عین و به کسانی که مؤمن باشند، وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ: و پیرو باشند ایشان را فرزندان صغار
ایشان در دخول بهشت، یعنی ما جمع کنیم براي ایشان انواع سرور و بهجت را از امور مذکوره که آن داخل شدن ایشان است در
خلد برین و مزاوحت به حور عین و موانست به اخوان مؤمنین و اجتماع اولادشان در درجات علیین.
بعد از آن تعلیل الحاق ذریه را به پدران فرماید: بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ:
به سبب ایمان پدران ملحق سازیم به ایشان فرزندان خرد ایشان را، یعنی با آنکه درجات پدران بلند باشد نسبت به ذریه صغار، ما به
فضل خود درجات ذریه را نیز بلندگردانیم تا چشم پدر و مادر که به ایشان افتد روشن گردد و به دیدار هم خوشحال شوند.
منهج- از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله مروي است: انّ اللّه یرفع درجۀ ذرّیّۀ المؤمن فی درجته و ان کانوا دونه لتقرّ بهم عینه:
بدرستی که خداي تعالی بلند فرماید درجه اولاد مؤمن را تا به درجه پدر رساند اگرچه ایشان در درجه کمتر باشند تا چشم «1»
«... وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ » ایشان به آنها روشن گردد، بعد از آن این آیه تلاوت نمود
وَ ما أَلَتْناهُمْ: و ما کم نگردانیم ایشان را، مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ: از ثواب اعمال ایشان هیچ چیزي، یعنی فرزندان را به درجه پدران
رسانیم بیآنکه نقصانی بثواب ایشان رسد بلکه به کرم و فضل خود اولاد را رفعت درجه ارزانی فرمائیم.
و لم تنقص ذرّیّتهم « الحقنابهم » النّبیّ و امیر المؤمنین و ذرّیته الائمّۀ و الاوصیاء « الّذین امنوا » : در کافی- عن الصادق علیه السّلام
الحجّ ۀ الّتی جاء بها محمّد صلّی اللّه علیه و آله فی علیّ حجّتهم واحدة و طاعتهم واحدة. حضرت صادق علیه السّلام در تأویل آیه
صفحه 198 از 314
ائمه و اوصیاء است که ملحق « ذریتهم » حضرت پیغمبر و امیر المؤمنین علیهما السّلام، و مراد از « الّذین امنوا » شریفه فرماید: مراد به
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین ج 9 ص 58 )
ص: 303
آنست که نقصی نکرد خدا از ذریه حجتی را که آوردن آن حجب « وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ » شدند به پدران خود، و معنی
.«1» و حجت آن ذرّیه یکی است و اطاعت ایشان یکی است « علیه السّلام » را پیغمبر در حق علی
.(« الّذین امنوا » ذریه است نه « ما أَلَتْناهُمْ » (بنابراین این معنی مرجع ضمیر در
برهان- عبد العزیز بن یحیی عن ابراهیم بن محمد عن علی بن نصیر عن الحکم بن ظهیر عن السدي عن ابی مالک عن ابن عباس فی
قال: نزّلت فی النّبیّ صلّی اللّه علیه و اله و علیّ و فاطمۀ و « و الّذین امنوا و اتّبعتهم ذرّیّتهم بایمان الحقنابهم ذرّیّتهم » : قوله تعالی
.«2» الحسن و الحسین علیهم السّلام
به این اسناد نقل شده که این آیه در حق پنج تن نازل شده. « حبر امت » از ابن عباس ملقب به ترجمان القرآن
تتمه: شیخ طوسی رضوان اللّه علیه در امالی- به اسناد خود روایت نموده از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام فرمودند: بدرستی
که خداي تعالی عوض مرحمت فرمود حضرت حسین علیه السّلام را از شهادت او اینکه قرار داد امامت را در ذریّه آن حضرت، و
شفا را در تربت او، و اجابت دعا را نزد قبر آن سرور، و شمرده نشود ایام زائر او رفتن و برگشتن از عمرش. محمد بن مسلم گوید:
عرض کردم این جهات به سبب خاطر آن حضرت است. پس به خود نفس شریفش چه باشد؟ فرمود: خداي تعالی ملحق سازد او را
به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله، پس باشد آن حضرت با پیغمبر در درجه و منزلت آن حضرت، بعد تلاوت نمود حضرت صادق علیه
(«3» ... السّلام آیه (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ
کُلُّ امْرِئٍ: هر شخص مکلف از مرد و زن، بِما کَسَبَ رَهِینٌ: به آنچه کسب کرده است از کفر و شرك و فسق و فجور، در گرو باشد
روز قیامت، یعنی وابسته و گروگان به پاداش کردار خود است و به عمل دیگري مؤاخذ
__________________________________________________
1) نور الثقلین ج 5 ص 139 ، رقم 20 بنقل از اصول کافی. )
. 2) تفسیر برهان ج 4 ص 241 رقم 5 )
. 3) به نقل از نور الثقلین، ج 5، ص 140 ، ح 27 )
ص: 304
نیست.
نکته: تخصیص ذکور به ذکر به جهت تبعیت اناث است به ایشان به سبب اشتراك در تکلیف. بنابراین مؤمن گروگان عمل خود
یا معنی آنکه هر انسانی معامله میشود به آنچه مستحق «1» ( نیست چنانچه فرموده (کل نفس بما کسبت رهینۀ الا اصحاب الیمین
باشد و جزا داده شود به حسب آنچه عمل نموده در دنیا اگر عمل طاعت نموده ثواب داده شود و اگر عمل معصیت نموده معاقب
گردد و مؤاخذه نشود هیچکس به گناه غیر خود.
الناس مجزیون باعمالهم ان خیرا فخیرا و ان شرا فشرا
[سوره الطور ( 52 ): آیه 22 ] ... ص : 304
( وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَۀٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ( 22
صفحه 199 از 314
بعد بیان مزیت نعمت خود را به اهل ایمان فرماید:
وَ أَمْدَدْناهُمْ: و بیفزائیم مر متقیان را یعنی زیاده بر آنچه آرزو داشته باشند عطا فرمائیم، بِفاکِهَۀٍ وَ لَحْمٍ: میوه به جمیع انواع آن و
گوشت با همه اصناف آن، مِمَّا یَشْتَهُونَ: از آنچه آرزو کنند و بخواهند. تخصیص ذکر این دو به جهت آنست که از اعظم نعم
باشند. خلاصه آنکه ما زیاده خواهیم داد به متقیان آنا فانا وقتا بعد وقت آنچه مشتهیات نفسانی آنچه باشد.
کفایۀ الموحدین- از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که پستترین اهل بهشت به حسب قدر و منزلت چنان است که اگر
جمیع جن و انس مهمان او شوند، هر آینه از طعام و شراب، آنقدر نزد او باشد که همه آنها را کفایت نماید و از نعماي الهی که در
.«2» نزد او هست چیزي کم نشود
__________________________________________________
. 1) سوره مدثر آیه 39 )
2) کفایۀ الموحدین ج 4 فصل هیجدهم. )
ص: 305
[سوره الطور ( 52 ): آیه 23 ] ... ص : 305
( یَتَنازَعُونَ فِیها کَأْساً لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ ( 23
یَتَنازَعُونَ فِیها کَأْساً: داد و ستد کنند با یکدیگر در بهشت شراب طهور را یعنی بهم دهند و از هم ستانند خمر را.
نکته: مراد (کأس) خمر است از قبیل تسمیه به اسم محل.
لا لَغْوٌ فِیها: نیست هیچ سخن بیهوده در آن، یعنی در اثناي شرب آن با یکدیگر مخاصمه نکنند و به سخنان لغو و بیهوده تکلم
ننماید. وَ لا تَأْثِیمٌ: و نه گناهکار گردانیدن، یعنی در میان فعلی نکنند که موجب گناه باشد و گفتار گناه از آنها صادر نگردد
برخلاف آنچه از عادت شرب اهل دنیاست از ظلم و فواحش و عربده که موجب گناهاند. مراد آنکه عقول اهل بهشت به حال خود
باشند هر چند زیاد بیاشامند تغییر حالی در آنها پیدا نشود، و دیگر آنکه آن شراب پاك و پاکیزه است از تمام کدورات و اخلاط
نام برده. «1» ( رذیله و لذا (شرابا طهورا
[سوره الطور ( 52 ): آیه 24 ] ... ص : 305
( وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ ( 24
وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ: و طواف کنند بر گرد ایشان براي خدمت، غِلْمانٌ لَهُمْ:
خادمان که مخصوص باشند براي ایشان بر شکل پسران خوش صورت آفریده شدهاند، کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ: گویا که ایشان در
صباحت حسن و صفا و لطافت مروارید پوشیدهاند، یعنی همچنانکه مروارید در کمال صفا و طراوت است و اصلا نضارت و طراوت
آنها زایل نگردد به سبب استعمال دست و رسیدن
__________________________________________________
. 1) سوره دهر آیه 21 )
ص: 306
گرد و غبار و آفتاب، غلمان نیز چنین باشند که دست هیچکس به دامان ایشان نرسیده باشد و به سبب اسباب خارجی متبدل نگشته.
مروي است کسی از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله پرسید یا رسول اللّه خادم چنین باشد پس مخدوم چگونه است؟ فرمود:
صفحه 200 از 314
.«1» فضل مخدوم بر خادم مانند ماه شب چهارده باشد بر جمیع ستارگان
در اختصاص- شیخ مفید رحمه اللّه به سند خود روایت نموده از حضرت صادق علیه السّلام فرمود: نیست احدي که داخل بهشت
شود مگر آنکه براي او باشد از ازواج پانصد حوراء و با هر حورائی باشد هفتاد غلام و هفتاد جاریه گویا که لؤلؤ مکنونند، مس
.«2» ننموده باشد به او دستها
[سوره الطور ( 52 ): آیه 25 ] ... ص : 306
( وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ ( 25
چون اهل بهشت بر تختهاي زرین مقابل یکدیگر نشسته باشند:
وَ أَقْبَلَ بَعْضُ هُمْ: و روي آورند بعضی از ایشان، عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ: بر بعضی دیگر در حالتی که پرسند از یکدیگر احوال و اعمال
خود را که موجب این سعادت شدهاند.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 26 ] ... ص : 306
( قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنا مُشْفِقِینَ ( 26
قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ: گویند به درستی که بودیم ما پیش از این یعنی در دنیا،
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 60 . و مجمع البیان ج 5 ص 166 )
2) الاختصاص (مکتبۀ بصیرتی قم) ص 350 . و کفایۀ ج 4 ص 389 به نقل از اختصاص. )
ص: 307
فِی أَهْلِنا مُشْفِقِینَ: در میان اهل خود ترسندگان از عذاب و عقاب نیران و به سبب آن به اطاعت رحمان اقدام و از عصیان اجتناب
مینمودیم.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 27 ] ... ص : 307
( فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ ( 27
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا: پس منت گذارد خداي تعالی بر ما به لطف و مرحمت و توفیق در طاعت و اجتناب از معصیت، وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ:
و نگهداشت ما را از عذاب آتشی که مانند بادي باشد در نهایت گرمی که نفوذ کننده باشد در مسام و نزد بعضی سموم نار جهنم
است.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 28 ] ... ص : 307
( إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ( 28
إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ: بدرستی که ما بودیم پیش از این میخواندیم خدا را به پرستش و ستایش با اخلاص و میخواندیم او را در
نجات از آتش جحیم و عذاب الیم، پس او اجابت دعاي ما فرمود، إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ: بدرستی که ذات الهی او است بسیار نیکوکار
به بندگان، بسیار مهربان بر ایشان، و لهذا عابد او مثاب وسائل او مجاب است نزد بعضی (بر) به معنی صدق است در وعده، و رحیم
به معنی بخشاینده بر بنده.
صفحه 201 از 314
[سوره الطور ( 52 ): آیه 29 ] ... ص : 307
( فَذَکِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَۀِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ ( 29
ص: 308
شأن نزول: جماعتی بر عقبات مکه نشسته، حضرت پیغمبر را نزد تردد قوافل، به کهانت و شعر و سحر منسوب میساختند، حضرت
غمگین شدند حق تعالی به جهت تسلی خاطر مبارك حضرت آیه شریفه نازل فرمود که:
[سوره الطور ( 52 ): آیه 29 ] ... ص : 308
( فَذَکِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَۀِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ ( 29
فَذَکِّرْ: پس پند ده اي پیغمبر و به تذکر و موعظه مردمان ثابت قدم باش و به سخن مشرکان و مخالفان ملال بخود راه مده و به سبب
آن از موعظه و نصیحت کناره مکن که، فَما أَنْتَ بِنِعْمَۀِ رَبِّکَ: پس نیستی به حق انعام پروردگار تو بر تو به اعطاي مرتبه نبوت به تو،
بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ: خبر دهنده از غیب بوسیله جن بدون نزول وحی و نه دیوانه که عقل او پوشیده باشد چنانچه کفار قریش در حق
تو گویند، زیرا قول آنها باطل و سخن ایشان متناقض، به جهت آنکه کاهن در کهانت محتاج است به فطانت و دقت نظر، و دیوانه
عقل او مخبط و پوشیده و در نهایت سفاهت، حاصل آنکه تو به حمد اللّه و به انعام و افضال او در صدق نبوت و وجاهت عقل یکی
از این دو طایفه نیستی و عقیده کفار نیز چنین است لکن باعث ایشان بر این قول تکذیب تو باشد تا به آن راحت شوند چنانچه سفها
استراحت یابند بتکذیب اعداي خود.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 30 ] ... ص : 308
( أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ ( 30
بلکه میگویند مشرکان که این شخص، شاعِرٌ: شاعر است نه پیغمبر، و آنچه از او صادر شود از « ام منقطعه به معنی بل » : أَمْ یَقُولُونَ
فصاحت و بلاغت به جهت قوت شعر است، نَتَرَبَّصُ بِهِ: انتظار میبریم او را یعنی چشم آن داریم که برسد به او، رَیْبَ الْمَنُونِ: حادثه
و مصیبت روزگار که از غایت شدت مضطرب گرداند او را یا مراد موت است که قطع کننده روح است از بدن انسان.
بنابر قول دوم آنکه ما منتظر مرگ اوئیم، چون رونق شعر بوجود شاعر است پس ما انتظار مرگ او میکشیم که به سبب انقطاع
حیات از رونق خود بیفتد یا امید داریم که مرگ او چون مرگ پدران او باشد یعنی زود بمیرد و به پیري نرسد.
ص: 309
[سوره الطور ( 52 ): آیه 31 ] ... ص : 309
( قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ ( 31
قُلْ تَرَبَّصُوا: بگو اي پیغمبر در جواب آنان، انتظار برید زمان حدوث بلایا مرگ او را، فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِ ینَ: پس بدرستی که
من با شما از جمله منتظرانم، یعنی من انتظار حدوث بلیه یا هلاك شما میکشم چنانچه منتظرانید که مصیبتی بر من نازل شود یا
موت بر من طاري گردد. مراد از این تهدید ایشان است به وقوع مصیبت و هلاکت بر ایشان، و شبههاي نیست در قبح انتظار ایشان بر
خاتم پیغمبران و حسن انتظار آن حضرت بر ایشان.
صفحه 202 از 314
[سوره الطور ( 52 ): آیه 32 ] ... ص : 309
( أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ ( 32
پس بیان بطلان قول ایشان فرماید:
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا: بلکه امر میکند ایشان را عقول ایشان به این قول متناقض، چه کهانت تابع فطانت، و جنون لازم زوال
عقل، و شعر کلامی است و مخیل و موزون، و آن با جنون میسر نمیشود پس این سخنان آنها نیز به مقتضاي عقل نباشد و امر
احلام منسق مجاز است از اداء به تناقض، و فایده این مجاز آنست که ایشان دعوي زیادتی عقول خود میکردند بر غیر، و از ذکاء و
فطنت خود لاف میزدند، حق تعالی توبیخ ایشان فرمود از این دعوي به اینکه عقول آنها آمر این امور متناقضه و مثمر این نتایج
متضاده است. پس از این اعراض نموده فرماید: أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ: بلکه ایشان گروهیند از حد در گذشتگان در مکابره و عناد و
طغیان و بدین جهت قائل این قول متناقضه و منکر ظهور حقند.
ص: 310
[سوره الطور ( 52 ): آیه 33 ] ... ص : 310
( أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ ( 33
آنگاه شروع در حجتی دیگر فرماید:
أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ: بلکه میگویند کفار قریش: بر بافته است او قرآن را و از خود گفته، و چنین نیست گویند، بَلْ لا یُؤْمِنُونَ: بلکه
ایمان نخواهند آورد، یعنی باعث ایشان بر این قول، اصرار ایشان است بر کفر و طغیان و مصرّ بر عدم ایمان به خدا و رسول، و الا به
یقین میدانند قرآن بهم بافته نیست به جهت عجز جمیع عرب عرباء از اتیان به مثل آن.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 34 ] ... ص : 310
( فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقِینَ ( 34
پس حق تعالی به جهت الزام حجت بر ایشان فرماید که اگر قرآن بربافته پیغمبر است،
[سوره الطور ( 52 ): آیه 34 ] ... ص : 310
( فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقِینَ ( 34
فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ: پس باید که بیاورند ایشان به سخنی مانند قرآن در فصاحت و بلاغت و حسن بیان و تمامیت، إِنْ کانُوا صادِقِینَ:
اگر باشند راستگویان در آنکه قرآن را میتوانند بیاورند. حاصل آنکه اگر قرآن بافته پیغمبر است، پس ایشان که فصحا و بلغاي
عربند بگو مثل این کلام انشا کنند، و چون همه از آن عاجزند، پس معلوم میشود که قرآن کلام بشر نیست بلکه کلام ملک علام
خالق بشر است.
بیان: این مطلب محقق است که قبل از بعثت حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله جاهلیت جهلاء و بعد از بعثت کمی ایمان آوردند، و
کفار هم حریصترین خلق بودند بر ابطال امر حضرت به جمیع طریق ممکنه سعی و کوشش مینمودند، خصوصا کفار قریش و
حضرت تحدي نمود به تمام خلق که بیاورید آیه به مثل قرآن، و عموم این قسمت را شنیدند و در مقام معارضه برآمدند و پس از
ص: 311
صفحه 203 از 314
زحماتی عاجز شدند، زیرا اگر توانسته بودند هر آینه اقوال سخیفه بارده را در حق پیغمبر نمیگفتند از قبیل مجنون و ساحر و شاعر،
و این عجز آنها با تمام جدیت، اثبات حقانیت قرآن و بودن آن کلام منان نه سخن پیغمبر آخر الزمان صلّی اللّه علیه و آله.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 35 ] ... ص : 311
( أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ ( 35
بعد از آن احتجاج به ابتداي خلق فرماید که:
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ: آیا آفریده شدهاند از غیر چیزي، یعنی به خودي خود خلق شدهاند بدون خالقی و موجدي، و بدین جهت به
عبادت او اشتغال ننمایند و این مطلب هم از عقل بدور است چیزي که هستی ندارد، بتواند هستی را به دیگري عطا نماید:
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
یا ایشان بیفایده و بدون غرض خلق شدهاند، یعنی بازیچه و به عبث که اصلا قلم تکلیف بر ایشان نباشد و اوامر و نواهی بر ایشان
مترتب نشود و حساب و جزائی نداشته باشند. یا آفریده شدهاند بدون پدر و مادر مانند جمادات و لذا تعقل امور نمیکنند و این نیز
ظاهر البطلان است. أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ: یا ایشان آفریدگانند خود را و بواسطه این، اقرار به خالق خود نکنند، این هم محال است که
موجود بدون موجد وجود یابد با این تشخصات متعدده و حالات مختلفه، زیرا این مطلب محقق است که ماسوا ممکن، و مسلم است
که ممکن در وجود خود محتاج است به غیر ممکن، و آن غیر خالق متعال نباشد و چون این فروض همه باطل باشد، پس عدم
تصدیق آنها به جهت عناد و استکبار است نه آنکه عقول آنها حاکم به این قضایا باشد، و آیات باهرات داله بر صدق وحدانیت
الهی و نبوت حضرت رسالت پناهی را تعقل ننمایند تا از مرحله عناد و لجاج خارج شوند.
ص: 312
[سوره الطور ( 52 ): آیه 36 ] ... ص : 312
( أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا یُوقِنُونَ ( 36
و نیز بر سبیل الزام حجت فرماید:
أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: آیا آفریدهاند آسمانها و زمینها را و حال آنکه نه چنین است، بَلْ لا یُوقِنُونَ: بلکه یقین پیدا نمیکنند
که خالق جمیع ممکنات، ذات یگانه قادر متعال است و به سبب عناد و استکبار اعتراف ننمایند.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 37 ] ... ص : 312
( أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ ( 37
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّکَ: آیا نزد ایشان است خزینههاي فضل پروردگار تو، بتوانند به هر که خواهند بدهند، یا خزاین علوم الهی در
دست ایشان است تا بدانند لایق منصب نبوت کیست، أَمْ هُمُ الْمُ َ ص یْطِرُونَ: آیا ایشان غالبانند و مسلط شدگان بر همه اشیاء تا مدبر
امور ربوبیت شوند و بناي جمیع چیزها را بر اراده و مشیت خود دهند و به جهت آن هر چه خواهند کنند و هر که را خواهند منصب
نبوت دهند.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 38 ] ... ص : 312
( أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ ( 38
صفحه 204 از 314
أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ: آیا مر ایشان راست نردبانی که به توسط آن به آسمان برآمده، بشنوند در آن کلام ملائکه را، یعنی
استماع کنند بالاي آن سخن ملائکه را و علوم غیبیه را که بر ایشان وحی کرده میشود تا علم ما کان و ما یکون
ص: 313
پیدا کنند و عالم شوند به تقدم موت پیغمبر بر آنها و ظفر یافتن ایشان بر او در عاقبت امور چنانچه مظنه ایشان است، اگر چنین است
که ایشان گمان میکنند، فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ: پس باید بیاورند شنونده ایشان را که بر آسمان رفته باشد و کلام غیبی استماع نموده،
بِسُلْطانٍ مُبِینٍ: به حجتی روشن و دلیلی هویدا که گواه باشد بر صدق استماع او، زیرا هر که ادعاي امري کند که بداهت عقل حکم
نکند، بر او لازم است که اقامه حجت نماید بر صدق مدعاي خود.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 39 ] ... ص : 313
( أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ ( 39
بعد از آن بیان سفاهت عقول ایشان نماید به انتساب دختران به ساحت کبریائی سبحانی:
أَمْ لَهُ الْبَناتُ: آیا مر خداي سبحان راست نسبت دختران، وَ لَکُمُ الْبَنُونَ: و مر شما راست پسران، و حال آنکه اگر انتساب دختر را به
خود روا ندارید چگونه و به چه سبب به خالق شایسته دانید، و این نهایت حماقت و سفاهت است که شخص پسر را به جهاتی به
خود نسبت و دختر را بواسطه کراهت داشتن به خالق مقرر سازد.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 40 ] ... ص : 313
( أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ( 40
أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً: آیا میخواهی مر ایشان را بر تبلیغ رسالت مزدي تا به سبب آن تاوان دهند، فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ: پس ایشان از
التزام آن تاوان بر خود گران بار شوند و بواسطه از پیروي تو روي بگردانند.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 41 ] ... ص : 313
( أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ ( 41
ص: 314
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ: آیا نزد ایشان است آنچه غیب در آن نوشته شده، مراد لوح محفوظ است که همه مغیبات در آن مندرج است. فَهُمْ
یَکْتُبُونَ: پس ایشان مینویسند آنچه در آن مکتوب است تا گویند خبر دادن پیغمبر در امر قیامت و بعث و جزا و حساب باطل است
و اصلی ندارد، یا از آنجا بنویسند که موت پیغمبر کی خواهد بود تا از او استراحت کنند. نزد بعضی معنی آنکه از آن کتاب نزد
خود ثبت کنند که اگر کار آخرت اصلی داشته باشد احوال ما آنجا بهتر خواهد بود از پیغمبر و اتباع او.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 42 ] ... ص : 314
( أَمْ یُرِیدُونَ کَیْداً فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ الْمَکِیدُونَ ( 42
أَمْ یُرِیدُونَ کَیْداً: آیا میخواهند مکري و تدبیري در باره تو. مراد مکري است که در دار الندوه کردند در باره پیغمبر از کشتن و
حبس و تبعید، فَالَّذِینَ کَفَرُوا: پس آنان کافر شدند، هُمُ الْمَکِیدُونَ: ایشانند کید کرده شدگان، یعنی ایشانند که وبال و نکال کید به
آنها برمیگردد و مقتول شوند در بدر و به عذاب ابدي گرفتار گردند، یا ایشانند مغلوب در کید خود.
صفحه 205 از 314
تنبیه: این مطلب ثابت شد که ذات سبحانی منزه و مبرا باشد از افعال قبیحه، بنابراین نسبت کید به خدا به یکی از وجوه مؤول باشد:
- -1 آنکه مراد تدبیري است براي اولیاء خود تا به سبب آن دشمنان خود را مغلوب و مقهور سازد. 2
-3 از باب تسمیه .« جزاء سیئۀ سیئۀ مثلها » از باب صنعت مقابله و مشاکله باشد که متکلم لفظ دوم را مثل لفظ اول بیان نماید مانند
لازم به اسم ملزوم، یعنی خدا وارد میسازد کید را بر ایشان. 4- از باب تسمیه سبب که کید باشد به اسم مسبب که وبال کید باشد.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 43 ] ... ص : 314
( أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ( 43
ص: 315
أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ: آیا مر ایشان راست معبودي به غیر از خداي به حق تا یاري ایشان دهد و حراست آنها نماید از عذاب مکافات
مکر آنها. پس به جهت تنزه ذات کبریائی خود فرماید: سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ: منزه و مبراست خدا از آنچه شرك میآورند به او.
الزام باشد بت پرستان را براي مخالفت ایشان به قرآن و نگرویدن به یگانگی ملک « ام منقطعه » تتمه: چهارده امر مذکور بعد از
سبحان و نبوت خاتم پیغمبران صلوات اللّه علیه و آله و انکار بعث و نشور در آن جهان، به جهت فرط عناد و طغیان بود که به
حضرت داشتند و ایمان نیاوردند و در مقام معاندت برآمدند که اگر در وعده عذاب صادقی، پارهاي از آسمان را بر سر ما فرود آور
حق تعالی در جواب آنها فرمود:
[سوره الطور ( 52 ): آیه 44 ] ... ص : 315
( وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ ( 44
وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً: و اگر ببینند به مشاهده قطعهاي مِنَ السَّماءِ ساقِطاً: از آسمان فرود آینده باشد بر سر ایشان، یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ:
گویند از فرط طغیان و استکبار، این نه قطعه آسمان است بلکه ابري است بر هم نشسته و بهم چسبیده، یعنی عناد ایشان به اندازهاي
است که با وجود مشاهده آثار عذاب از کفر و مخالفت باز نایستند.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 45 ] ... ص : 315
( فَذَرْهُمْ حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِي فِیهِ یُصْعَقُونَ ( 45
پس به جهت تهدید ایشان میفرماید که چون حال ایشان در عناد و اصرار به ص: 316
این مرتبه است:
فَذَرْهُمْ: پس واگذار و دست بدار ایشان را به مکافات کفر و عناد ایشان، حَتَّی یُلاقُوا: تا اینکه ملاقات کنند یعنی ببینند از روي
معاینه، یَوْمَهُمُ الَّذِي:
آن روز خود را که، فِیهِ یُصْعَقُونَ: در آن هلاك گردیده شوند از وقوع صاعقه بر ایشان و به هلاکت ابدي گرفتار گردند. مراد نفخه
اولی است که همه خلایق هلاك شوند.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 46 ] ... ص : 316
( یَوْمَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ ( 46
بعد از آن وصف آن روز را فرماید:
صفحه 206 از 314
یَوْمَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ: روزي که نفع بدهد و باز ندارد از ایشان، کَیْدُهُمْ شَیْئاً: مگر ایشان چیزي را از عذاب و عقاب را، وَ لا هُمْ
یُنْصَرُونَ: و نه ایشان یاري کرده شوند، یعنی در آن روز هیچکس یاري ایشان نکند در دفع عذاب، مراد روز قیامت است.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 47 ] ... ص : 316
( وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ( 47
وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا: و بدرستی که مر آنان راست که ظلم کردند بر نفس خود به کفر و شرك، عَذاباً دُونَ ذلِکَ: عذابی غیر از روز
آخرت، یعنی با وجود عذاب آخرت، عذاب دیگر ایشان را هست که آن عذاب قبر یا مؤاخذه آنها در دنیا روز بدر، یا به قحط در
مدت هفت سال، یا جمیع مصائب دنیا، وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ: و لکن بیشتر ایشان نمیدانند وقوع عذاب را و از آن خبر ندارند.
ص: 317
[سوره الطور ( 52 ): آیه 48 ] ... ص : 317
( وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ ( 48
وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ: و شکیبائی کن اي پیغمبر مر حکم پروردگار خود را در باره ایشان که آن امهال آنها و ابقاي تو در مشقت
کشیدن ایشان، فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا: پس بدرستی که تو به عین عنایت و نگهداري مائی، یعنی به حیثیتی هستی که ما تو را میبینیم و هیچ
چیز از احوال تو بر ما پوشیده و پنهان نیست، پس به نظر لطف و عنایت محافظت تو مینمائیم از مکر و ضرر اهل شرك نسبت به
تو. وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ: و تسبیح کن و به پاکی یاد خداي خود را در حالتی که مقترن باشد به حمد پروردگار تو. مراد از تسبیح و
یعنی نمازگزار، حِینَ تَقُومُ: هنگامی که بر میخیزي از خواب، و آن نماز صبح « از باب تسمیه شیء باسم جزء » تحمید نماز است
است.
[سوره الطور ( 52 ): آیه 49 ] ... ص : 317
( وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ ( 49
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَ بِّحْهُ: و در بعضی از شب پس نماز گزار خداي را، مراد نماز مغرب و عشاء. نزد بعضی مراد نافله شب است و شبههاي
نیست در آنکه نماز شب بر نفس دشوارتر است لذا آن را به ذکر ممتاز و مقدم داشت بر فعل. وَ إِدْبارَ النُّجُومِ: و نمازگزار در عقب
برگشتن ستارگان، یعنی بعد از اخفاي آنها به روشنائی صبح. از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروي است که مراد نافله صبح
و از .«2» و از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام نیز مروي است .«1» است
__________________________________________________
1) منهج الصادقین، ج 9، ص 67 . و بحار الانوار 87 ص 312 روایت 7 بنقل از دعائم الاسلام. )
2) مجمع البیان ج 5 ص 170 . و این معنا از امام رضا علیه السّلام نیز مروي است بحار 87 ص 310 روایت 2 بنقل از تفسیر قمی. )
ص: 318
.«1» حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله مروي است: این دو رکعت نماز بهتر است از آنچه آفتاب بر آن بتابد
و از زراره و حمران و محمّد بن مسلم روایت است که حضرت باقر و صادق علیهما السّلام بعد از تفسیر این آیه فرمود: حضرت
ان فی » رسول صلّی اللّه علیه و آله در شبی سه مرتبه برمیخواست و نظر در آفاق آسمان مینمود و پنج آیه آخر سوره ال عمران از
.«2» قرائت، بعد از آن مشغول به نماز شب میفرمود « انک لا تخلف المیعاد » تا «... خلق السموات و الارض
صفحه 207 از 314
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین ج 9 ص 67 )
. 2) مجمع البیان ج 5 ص 170 )
ص: